جنت الرضا - درآن هنگام كه طاغوت زمان وجود شریف امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را از دیار اجداد مطهرش به قصد تهدید و تحدید به سرزمین توس آورد و سلطان سریر ارتضاء به غریب الغربا ملقب گردیدند در افكار پلید خود هرگز روزی را تصورنمی كردند كه شیعیان ودوستداران حضرتش گرداگرد قبر غریب و قریبش بی محابا فریاد «رضا رضا» سردهند.
و بارگاه ملكوتی اش باغی از باغ های بهشت، قبله اهل دل وملجأ معنوی و عالی ترین پایگاه فرهنگی جهان تشیع باشد. شخصیت ملکوتی و شامخ علمی و زهد و اخلاق حضرت ثامن الحجج(ع) و اعتقاد شیعیان به ایشان سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگ ترین و محبوب ترین فرد خاندان پیامبر اعظم(ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگ ترین پیشوای دین بشناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند.
ازهزار واندی سال پیش كه قلب نازنین امام ابوالحسن الرضا(ع) از تپش ایستاد و از آن لحظه كه پیكر پاكش را به آغوش خاك تیره سپردند و شیعیان ودوستداران حضرتش گرداگرد قبر مطهرش بی قرار در مدار عشق به او جاودانه می گردیدند تا به امروز، حضور مباركشان در ایران و وجود مرقد مطهر و بارگاه ملكوتی ایشان در ارض اقدس رضوی همواره مایه بركت و مباهات مردم ایران زمین بوده و این نعمتی بس بزرگ برای ایرانیان است كه كسی در بین آنان نتواند "از عهده شكرش به در آید".
امام رضا(ع) روز یازدهم ذیقعده سال 148.ق در مدینه متولد شدند. نام مادربزرگوارشان «تکتم» بود که بعد از تولد حضرت، از طرف امام کاظم (ع) طاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نیز گفتهاند. نقش انگشتری آن حضرت «ماشاءالله ولا قوه الاّ بالله» بوده است. اسم حضرت: علی، کنیه: ابوالحسن الثانی، لقب: رضا، شروع امامت: سال 183 در سن 35 سالگی و مدت امامت ایشان: 19 یا 20 سال ذكر شده است.
امام رضا(ع) چند ویژگی خیلی مهم دارند: یکی اینکه راضی و رضاست یعنی زود می گذرد از این رو امام رأفت است. ودیگر اینکه عالم آل محمد است. ایشان همچون نیاکان بزرگوارشان، از مقام علمی بسیار والایی برخودار بود، تا آنجا که وی را عالم آل محمد لقب داده اند. بیست و چند سال بیشتر نداشتند که در مسجد رسول الله(ص) به فتوی می نشستند.
علمشان بی کران و رفتارشان پیامبر گونه و حلم و رأفت و احسانشان شامل خاص و عام می گردید. دورانی که امام رضا(ع) در آن زندگی می كردند عصر شکوفایی علم و سرازیر شدن علوم مختلف ملل سرزمین ها و تداخل فرهنگی مردمان آن روزگار بود. در این زمان پیشرفت علوم باعث پیدایش افکار و عقاید انحرافی و مشرب های فکری گوناگون کلامی و فلسفی شده بود که همین امر چالشی جدی دربرابر عقاید و آموزه های ناب اسلامی و شیعی به شمار می رفت.
امام رضا(ع) با درک این خطرات و تهدیدها از فرصت پیش آمده نهایت بهره برداری رابه عمل آورد و به روشنگری های فراوان در زمینه تبیین عقاید اسلامی و نمایاندن راه مستقیم الهی اقدام نمود. در كتا ب "اهل بیت عرشیان فرش نشین" در مورد ایشان آمده است: " امام رضا(ع) کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ نیازمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شب ها کم می خوابید و قرآن بسیار می خواند. اکثر شب هایش را از سر شب تا صبح بیدار بود. شب های تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد.
در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس زندگی می کرد. نظافت را در هر حال رعایت می فرمود و عطر و بخور بسیار به کار می برد. جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در مجالس و برای ملاقات ها و پذیرایی ها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود. در هر فرصت مقتضی، مردم را به وظایف خود آگاه می کرد."
امام رضا علیه السلام کانون مهر و عاطفه نسبت به مردم و مظهر عشق و محبت نسبت بدانان بود. از این رو، در زیارت نامه آن حضرت یکی از ویژگی هایش رأفت و مهربانی وی یاد شده است و چنین می خوانیم: « السلام علی الامام الرئوف »؛ سلام و درود بر امام و پیشوای با رأفت و مهربان (مفاتیح الجنان). به راستی باید گفت: این لقبی است که از سوی پروردگار درباره آن بزرگوار عنایت شده است.
مهربانی، محبت و رافت آن بزرگوار بر کسی پوشیده نیست به گونه ای که اگر بخواهیم در این باره مطالبی بنگاریم، از بحث در این نوشتار خارج می شویم. امام رضا(ع) یاور درماندگان و پناه بی پناهان بود. زیرا چه بسا یتیمانی که گرمی دست او را بر سر و صورت خود احساس کرده اند و چه بسیار بودند مستضعفان و گرفتارانی که در سایه یاری رساندن های او به خیری دست یافتند. آری، او پناه غم دیدگان و فریادرس دردمندان بود.همسایگی و مجاورت ایرانیان با امام مهربانی ها و عالم آل محمد حضرت رضا(ع) توفیق و نعمتی است كه بلاشك خداوند متعال از چگونگی بهره مندی ما از این فرصت در روز قیامت سئوال می نماید.
مگر نه این است كه بر طبق آموزه های دینی ما همسایه بر همسایه حقی دارد كه باید نسبت به ادای حق او اهتمام ورزد؟ پس اكنون كه توفیق با ایرانیان در همراهی با بهترین همسایه رفیق بوده است باید فرهنگ رضوی را در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود جاری ساخته و خود را در محضر امام ببینند و رفتار و گفتار و كردار خویش را با آموزه های رضوی همسو و هماهنگ سازند. و بر خود ببالیم كه امروز سایه امام هشتم(ع) بر سرزمین ایران و بر دل ایرانیان مستدام است:
سزد كه بر سر خورشید سایه اندازیم
كنون كه سایه شمس الشموس بر سر ماست.
احادیث و سخنان حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
عمل صالح و دوستى آل محمد
عن الرّضا علیه السلام
لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد فى العبادة اتكالا على حب آل محمد علیهم السلام و لا تدعوا حبّ آل محمـدعلیهم السلام لامرهـم اتّكـالاً علـى العبـادة فـانـّه لایقـبل احـدهـمـا دون الاخر
امام رضا علیه السلام فرمود
مبادا اعمال نیك را به اتكاى دوستى آل محمد علیهم السلام رها كنید
و مبادا دوستى آل محمد علیهم السلام را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهید
زیرا هیچ كدام از ایـن دو , به تنهایى پذیرفته نمى شود
بحار الانوار,ج 78,ص 348
نتیجه رضایت از خدا
عن الرّضا علیه السلام
مَن رَضى عن الله تعالى بالقَلیل مِن الرّزق رضَى الله منه بالقَلیل مِنَ العَمل
امام رضا علیه السلام فرمود
هر كـس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل كم او راضى خواهد بود
بحـارالانـوار,ج 78,ص 357
میانه روى و احسان بر شما باد به میانه روى در فقـر و ثروت -ونیكى كردن چه كم و چه زیاد -زیرا خـداوند متعال در روز قیامت یك نصفه خرما را چنان بزرگ نمایـد كه ماننـد كـوه احد باشد - * ابراهیم بن عباس گوید: امام رضا (ع) نشد كه به كسى در سخن گفتن ظلم یا جفا كند، هر كه با او سخن مىگفت، كلام او را قطع نمىكرد و مجال مىداد تا آخر سخنش را بگوید. اگر كسى حاجت پیش او مىآورد در صورت امكان ابداً او را رد و مأیوس نمىكرد. ندیدم كه در پیش كسى پایش را دراز كند، و ندیدم در پیش كسى تكیه كند. ندیدم كه به كسى از غلامانش فحش بدهد، ندیدم كه آب دهان را به زمین اندازد، و ندیم كه با صدا و قهقهه بخندد بلكه فقط تبسم مىكرد. چون سفره طعام را باز مىكردند همه خدمتكاران و غلامانش را و حتى دربان را با خود در سر سفره مىنشانید. شبها كم مىخوابید، بیشتر بیدار مىماند، اكثر شبها از اول تا آخر احیا مىكرد، بسیار روزه مىگرفت، در هر ماه سه روز روزه از وى فوت نمىشد. مىگفت : این روزه همه عمر است «ذلك صومُ الدّهر» «قال رسول اللّه (ص) ستّد فَنُ بضعةٌ منى بخراسان مازارها مكروب الا نفس الله كربه و لا مذنب الا غفرالله ذنوبه» امام جواد صلوات الله علیه به داوود صرمى فرمود: «من زار ابى فله الجنة» و در روایت دیگرى فرمود: هر كس قبر پدرم را عارفاً بحقه زیارت كند ازطرف خدا بهشت او را ضمانت مىكنم: «قال ابوجعفر محمد بن على الرضا (ع) ضمنت لمن زار قبر ابى (ع) بطوس عارفاً بحقه الجّنةَ على اللّه عزوجل» ***************** بزنطى علیه الرحمة نقل مىكند: مردى از ماوراء نهر بلخ خدمت امام رضا (ع) آمد و گفت: از شما سؤالى مىكنم اگر جواب دادید به امامتان معتقد خواهم بود، حضرت فرمود: از هر چه مىخواهى بپرس. گفت: مرا از خدایت خبر بده، در كجا بوده و چطور بوده و بر چه چیز تكیه كرده بوده است؟ امام (ع) فرمود: «انّ اللّه اَیّنَ الأَینَ بلاأینٍ و كَیّفَ الكْیفَ بلا كیفٍ و كان اعتمادُه على قدرته» . یعنى خداوند به وجود آوردنده مكان است بى آنكه مكانى داشته باشد و به وجود آورنده كیفیت است بى آنكه كیفیتى داشته باشد و اعتمادش بر قدرتش بود، (خدا لامكان است، مكان از عوارض جسم است، خدا جسم نیست، كیفیت، مخلوق خداست، لازمهاش محدود بودن است، خدا بى انتها است، خدا بر قدرت خود ایستاده، هستى را از جایى دریافت نكرده است). آن مرد چون این جواب را شنید برخاست، سر مبارك امام را بوسید و گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و ان علیا وصى رسول الله والقیّمُ بعده بما أَقام به رسول الله و انّكم الائمة الصادقون و انك الخلف بعدهم» **************** صدوق رحمة الله علیه در عیون اخبار الرضا (ع) نقل مىكند: در عهد مأمون عباسى كه حضرت رضا (ع) ولیعهد بود، باران قطع گردید، مأمون از آن حضرت خواست درباره باران دعا كند، امام فرمود: روز دوشنبه چنین خواهم كرد، رسول خدا (ص) دیشب با امیرالمؤمنین به خواب من آمد و فرمود: روز دوشنبه به صحرا برو و از خدا باران بطلب كه خدا بر آنها باران خواهد فرستاد... امام به صحرا رفت و از خدا باران خواست، باران آمد و احتیاج مردم رفع گردید. دنیا را با این جادو كه در وقت دعایش باران آمد، پر كرد. مرا واهمه گرفت كه خلافت را ازخاندان عباسى خارج گرداند، حتى وحشت كردم كه با سحر خود نعمت شما را زایل نموده و بر مملكت تو شورش بر پا دارد، آیا كسى بر علیه خود چنین جنایتى كرده است؟!! مأمون گفت: این مرد در پنهانى مردم را به سوى خویش دعوت مىكرد، خواستیم او را ولیعهد خود گردانیم تا مردم را به سوى ما دعوت نماید و مردم بدانند كه اهل حكومت و خلافت (دنیا دوست) است و آنان كه به وى فریفته شدهاند بدانند كه در ادعاى خود از تقوا و فضیلت و زهد صادق نیست! خلافت مال ما است نه مال او، ولى ترسیدیم كه اگر او را به حال خود رها كنیم، براى ما از جانب او وضعى پیش بیاید كه جلوگیرى نتوانیم كرد. واكنون كه كرده خود را كردیم و به خطاى خود پى بردیم، مسامحه در كار وى ابداً روا نیست، ولى مىخواهیم بتدریج او را در نزد رعیت چنان بنمایانیم كه بدانند لیاقت حكومت ندارد، آنوقت ببینیم با چه راهى بلاى او را از سر خود مىتوانیم قطع نماییم. آن مرد گفت: یا امیرالمؤمنین! مجادله با او را به عهده من بگذارید، تا خود و یارانش را مغلوب نمایم و احترام و عظمت او را پایین آورم، اگر هیبت تو در سینهام نبود او را سر جاى خودش مىنشاندم. و بر مردم آشكار مىكردم كه از لیاقت ولایت عهدى كه به او تفویض كردهاى قاصر است . مأمون گفت: چیزى براى من محبوبتر از این كار نیست كه به او اهانت و از قدرتش كاسته گردد، گفت: پس بزرگان مملكت، فرماندهان، قضات، و بهترین فقهاء را جمع نمایید، تا منقصت او را در پیش آنها روشن كنم، تا از مقامى كه او را در آن قرار دادهاى پایین آید. مأمون نامبردگان را جمع كرد، و در صدر مجلس نشست و حضرت رضا (ع) را در مقام ولایت عهدى در طرف راست خود نشانید، پس از رسمیت جلسه، آن شخص كه از طرف مأمون مطمئن بود، شروع به سخن كرد و گفت: مردم از شما بسیار حكایات نقل مىكنند. و در تعریف شما افراط كردهاند، بطورى كه اگر خودتان بدانید از آنها بیزارى مىكنید، اولین اینها آن است كه: شما خدا را درباره باران كه عادت باریدن دارد، دعا كردید و باران آمد، مردم آن را به حساب معجزهاى از شما گذاشتند و نتیجه گرفتند كه در دنیا نظیر و مانندى ندارد. امام صلوات الله علیه فرمود: بندگان خدا را مانع نمىشوم ازاین كه نعمتهاى خدا را درباره من یاد و حكایت كنند، اما این كه گفتى: صاحب تو (مأمون) مقام مرا برتر داشت، او مرا قرار نداد مگر در مقامى كه پادشاه مصر، یوسف صدیق را در آن قرار داد، حال آن دو را نیز مىدانى (یوسف پیامبر بود و او یك پادشاه مشرك). در این وقت آن مرد بر آشفت و گفت: پسر موسى! از حد خود قدم فراتر گذاشتى، كه خداوند بارانى را در وقت معین خود نازل كرد و تو آن را وسیله بلندى مقام خود قراردادى، كه به مقام حمله به دیگران بر آیى؟ گویا معجزه ابراهیم خلیل را آوردهاى كه سرهاى پرندگان را در دست گرفت و اعضاء آنها را در كوهها پراكنده نمود و به وقت خواندن، آمدند و بر سرهاى خود چسبیدند و شروع به پرواز كردند؟!!! اگر راستگویى این دو عكس شیر را كه در مسند خلیفه هستند زنده كن و بر من مسلط گردان، در این صورت معجزهاى براى تو خواهد بود، اما باران كه با دعاى تو آمد، تو از دیگران در این كار برتر نیستى. امام صلوات الله علیه از جسارت آن خبیث برآشفت و به دو عكس شیر فریاد كشید: این فاجر را بگیرید، پاره كنید، از او عینى و اثرى نگذارید. در دم آن دو عكس به دو شیر ژیان مبدل شدند، و آن خبیث را گرفته و خرد كردند و خوردند و خونش را كه ریخته بود لیسیدند، مردم با حیرت به این منظره نگاه مىكردند. آنگاه آن دو شیر محضر حضرت آمده و گفتند: یا ولى الله فى ارضه! دیگر چه فرمانى دارى، مىخواهى مأمون را نیز مانند او به سزایش برسانیم. مأمون از شنیدن این سخن بیهوش گردید، امام فرمود: در جاى خویش بایستید. بعد فرمود: بر صورت مأمون گلاب پاشیدند، به حال آمد، شیران عرض كردند: مىفرمایید او را به رفیقش ملحق سازیم؟ فرمود: نه، خداوند عز و جل را تدبیرى است كه به سر خواهد برد(اجازه نداده از ولایت تكوینى هر استفادهاى را بكنیم). گفتند: پس فرمانت چیست؟ فرمود: برگردید به حالت اولى خود، آن دو شیر در دم مبدل به عكس شده و در روى مسند قرار گرفتند. مأمون گفت: خدا را حمد مىكنم كه مرا از شر حمیدبن مهران خلاص كرد (آن مرد خبیث)، بعد گفت: یابن رسول الله! خلافت مال جد شما بود، سپس از آن شماست اگر مىخواهى آن را به شما تحویل بدهم، امام فرمود: اگر خلافت را مىخوستم در عدم قبول آن با تو منازعه نمىكردم و از تو آن را نمىخواستم، زیرا خداوند از اطاعت مخلوقش به من عطا فرموده مانند آن را كه با چشم دیدى كه چگونه آن دو تصویر به شیر مبدل شدند. ولى جهال بنى آدم از من طاعت ندارند، آنها هر چند در این كار زیانكار شدهاند ولى خدا را در تدبیر آنها مشیتى است، مرا امرفرموده بر تو اعتراضى نكنم و كارى را كه كردم بر تو ننمایم، چنان كه به یوسف (ع) نیز درباره پادشاه مصر چنان فرمان داده بود... نگارنده گوید: در این كار ابداً شگفتى نیست، آن مانند مبدل شدن عصاى موسى به اژدهاست. امام (ع) ولایت تكوینى داشت و خدا او را چنین قدرتى داده بود، چنان كه عیسى (ع) نیز نظیر آن را انجام داد. در بعضى نقلها دیدهام كه مأمون به آن حضرت گفت: دعا كنید كه آن مرد زنده شود، فرمود: اگر عصاى موسى جادوها را پس مىداد، اینها نیز آن مرد را پس مىدادند.
عن الرّضا علیه السلام
علیكم بالقَصد فى الْغِنى وَ الْفَقر وَ الْبرّ مِن القلیل و الكثیر -فان الله تبارك و تعالـى یعظم شقّة التـَّمرة حتـى یـَأتـى یـَوْم الْقیمة كجبل احـد -
امام رضا علیه السلام فرمود
بحارالانوار, ج 78,ص 346
نتیجه خدمت به مؤمن
عن الرّضا علیه السلام
مَـن فـرّج عن مـومـن فـرّج الله عَن قَلبه یـَوم القیمة
امام رضا علیه السلام فرمود
هر كس اندوه و مشكلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد
اصول كافى, ج 3, ص 268
ویژگیهاى دهگانه عاقل
عن الرّضا علیه السلام
لا یتـم عَقل إمـرء مُسلـم حتـّى تكونَ فیه عَشر خِصـال- اَلخیــرُ مِنـهُ مـأمــُول - وَ الشّر منهُ مأمـُون - یَستكثِر قلیلُ الخیر مِن غیره - وَ یَستقل كَثیرُ الخیر مـِن نفسه - لا یسام من طلب الحـوائج الیه - و لا یمل مـن طلب العلـم طول دهره - الفقرفى الله احبّ الیه مِن الغنى - و الذّل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه - و الخمـول اشهى الیه من الشهره - ثـم قال علیه السلام العاشرة و ما العاشرة؟ - قیل له: ما هى؟ - قال علیه السلام: لایرى احدا إلا قال: هو خیر منى و اتقى -
امام رضا علیه السلام فرمود
عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن كه ده خصلت را دارا بـاشـد -
ـ از او امید خیر باشد
ـ از بدى او در امان باشند
ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد
ـ خیر بسیار خود را اندك شمارد
ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود
ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود
ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد
ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد
ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد
ـ سپس فـرمـود: دهمى چیست و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟
فـرمـود: كسی را ننگـرد جز ایـن كه بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیز كـارتـــر است
تحف العقول، ص 443چ
سه ویژگى برجسته مومن
عن الرّضا علیه السلام
لایكـون الْمُـؤمـن مُـؤمنـاً حتـى تكـون فیه ثلاثُ خصـال
ـ سنّة من ربّهـ وسنّة من نبیّه ـ و سنّة من ولیّه فـَامّا السّنة مـِن رَبّه فكتمان سـرّه -
و امّـا السّنة من نبیّه فمـُداراة النّاس -
و امّـا السّنه مـن ولیّه فـاصّبـر فـى الْبـأسـاء و الضّـرّاء -
امام رضا علیه السلام فرمود
مـومـن ، مـومـن واقعى نیست، مگـر آن كه سه خصلت در او بـاشــد -
سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش -
اما سنت پروردگارش، پـوشاندن راز خود است -
اما سنت پیغمبرش ، مدارا و نرم رفتارى با مردم است -
اما سنت امامـش، پس صبر كردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است -
اصـول كـافـى, ج 3,ص 339 و تحف العقـــول, ص 442
نمونه هایی از فضائل و سیره فردی امام رضا (ع)
در پنهانى بسیار احسان مىكرد و صدقه مىداد، این كار را بیشتر در شبهاى ظلمانى انجام مىداد، هر كه گوید: نظیر او را در خوبى دیدهام، باور نكنید
*****************
رسول خدا (ص) فرمود: بزودى پارهاى از بدن من در زمین خراسان دفن مىشود، هیچ غمگینى او را زیارت نمىكند، مگر آن كه خدا غمش را زایل مىكند و هیچ گناهكارى او را زیارت نمىكند، مگر آن كه خدا گناهانش را مىآمرزد.
زیارت ائمه علیهم السلام مانند توبه از مكفرات است و مصداق: «ان الحسنات یذهبن السیئات» (هود: 114) مىباشد، رسول خدا (ص) این كلام را در وقتى فرموده كه هنوز پدر و مادر امام هم به دنیا نیامده بودند.
هر كه قبر پدرم را زیارت كند اجرش بهشت است .
ظاهراً آن مرد از فلاسفه بوده و از جواب امام (ع) پىبه دانایى و امامت آن حضرت برده است
امام جواد صلوات الله علیه فرمود: بعضى از بدخواهان پدرم، به مأمون گفتند: یا امیرالمؤمنین! به خدا پناه كه تو شرافت عمیم و افتخار بزرگ خلافت را از خاندان بنى عباس به خاندان علویان منتقل كنى!! بر علیه خود و خانوادهات اقدام كردى.
این جادوگر و فرزند جادوگران را آوردى، و او را پس از آن كه گمنام بود میان مردم شهرت دادى، آوازهاش را بلند كردى.
این امیرالمؤمنین ادام الله ملكه و بقاءه است كه با كسى مقایسه نمىشود مگر آن كه برتر آید، شما را در محلى قرار داده كه مىدانید، این پاسدارى از حق و انصاف نیست كه مجال دهید دروغگویان بر علیه او و بر له شما بدروغ چیزهایى بگویند كه تكذیب مقام امیرالمؤمنین است!! و شما را از او بالاتر بدانند؟!!!
نظرات شما عزیزان: